بایگانی ماهانه: ژوئیه 2009

این روزها

مشغول نوشتن یک سری یادداشت هستم که فکر می‌کنم بعداً بشود با جمع‌بندی آن‌ها درباره‌ی شرایط کنونی کشور و اوضاع احتمالی آینده بهتر صحبت کرد.

1) یک نکته‌ای که وجود دارد این است که اوضاع کنونی کشور ما مورد مشابهی ندارد. برای همین هم نمی‌شود یکی از تئوری‌ها یا تحلیل‌های پیشین را در مورد آن به کار برد. این‌طوری انگار که بخواهی یک لباس را به زور تن این روزها بکنی؛ نمی‌شود. یادداشت اسلاوی ژیژک به نظرم در این باره خیلی راه‌گشاست: این‌که مردم ایران دقیقاً به چه چیزی اعتراض می‌کنند و دنبال رسیدن به چه چیزی هستند؛ و این مقاله.

2) نمی‌شود درباره‌ی ایران صحبت کرد و از دین چیزی نگفت. درباره‌ی فلسفه‌ی دین باید بیش‌تر صحبت کرد. مثلاً این‌که اکثراً پیامبران یا امامان شیعه ساختارشکن بوده‌اند و استفاده از دین برای حفظ یک ساختار قدرت خیلی نمونه‌ی موفق تاریخی ندارد. فکر می‌کنم یکی از کارهای مفید می‌تواند بررسی مجدد یکی از واقعه‌های تاریخی باشد. مثلاً قیام امام حسین(ع). شاید دریدا هم بتواند کمکی بکند.

3) یک قضیه هم این است که دین ایدئولوژیک در ساختار قدرت کشور ما به چیزی مانند سرمایه تبدیل شده. منظورم این است که شاید بشود دیدگاه جریان‌های چپ (مثل مکتب فرانکفورت) درباره‌ی سرمایه را درباره‌اش به کار برد؛ البته نه به طور کامل. فکر می‌کنم دیدگاه‌های کانت و هگل و مهم‌تر از آن‌ها نیچه درباره‌ی دین و سیاست هم کارساز باشد.

4) قسمت‌هایی از گفتمان این روزهای ایران به شدت پست‌مدرن است. مسلماً هیدگر، فوکو و دریدا می‌توانند برای پیدا کردن این قسمت‌ها کمک‌های خوبی باشند. به هر حال یک جنبش مدنی پست‌مدرن خیلی جذاب است.

5) فرهنگ حکومتی در ایران –از صداوسیما گرفته تا نهادهایی مثل ائمه‌ی جمعه، مداحان، واعظان، روزنامه‌ها و غیره– را می‌توان با صنعت فرهنگ‌سازی آدورنو و هورکهایمر مشابه دانست. بررسی سازوکار این نهادها و اهداف و مخاطبان‌شان به نظر مفید می‌آید.

این‌ها تا به حال به ذهن من رسیده. هدفم از نوشتن این لیست درخواست از خوانندگان گرامی است که اگر کسی حوصله‌ی کمک کردن دارد یا می‌تواند عنوانی به این لیست اضافه کند، یا منبع دیگری برای اضافه کردن به یکی از این بخش‌ها دارد، یا در کل هرگونه راهنمایی و غیره دریغ نکند!

8 دیدگاه

دسته هستی-در-اینجا-با-دیگران

روشن‌فکر

چند روز پیش به چند نفر از دوستان گفتم که مداح‌ها در کشور ما خیلی شبیه چیزی هستند که آدورنو آن را صنعت فرهنگ می‌خواند. و می‌خواستم چیزی بنویسم و مدل آدرنو را در ادبیات مداحی پیاده کنم. دیروز خواندم که عماد افروغ گفته که صداوسیما مصداق صنعت فرهنگ آدرنو است. اتفاق جالبی بود.

پی‌نوشت: روشنفکران گرامی! ما آدرنو می‌خواهیم. کسی نبود؟ فوئرباخ، مارکوزه، هورکهایمر، برادران بائر، اشتراوس… نبود؟

پی‌نوشت2: نیچه پیش‌کش‌تان/مان.

5 دیدگاه

دسته هستی-در-اینجا-با-دیگران

گریه می‌کنم

دین‌تان را باختید. همه‌ی دین‌تان را. شرط می‌بندم دیگر موقع شنیدن هیچ روضه‌ای گریه‌تان نخواهد گرفت. کتک زدن و اسیر و کشته‌ی جوان و بچه‌ی سه ساله‌ی گریان و سلاح در مقابل مردم بی‌سلاح و…

دیگر گریه‌تان نخواهد گرفت.

3 دیدگاه

دسته اینجا