بایگانی ماهانه: آوریل 2009

بچه‌بازی: قسمت سوم

2) رابطه‌ی بیمارگونه و پراکنده‌ی جنسی معلم-دانش‌آموز که در گفتمان‌ها و شوخی‌های مبتذل، رابطه‌های بدنی به ظاهر ساده و… نمود پیدا می‌کند که به یک انحراف یا دگرباشی جنسی می‌انجامد.

در زمانه‌ی ما رابطه‌ی جنسی برای برخی از متفکران مهم‌تر از قبل شده است. روان‌شناسان و پزشکان و سیاست‌مداران و فیلسوفان و جامعه‌شناس‌ها سعی در شناخت فعالیت‌های جنسی انسان داشته‌اند و گرایش‌های جنسی گوناگونی را صورت‌بندی کرده‌اند: هم‌جنس‌گرایی، ابزارگرایی و… یکی از این گرایش‌ها، که تقریباً به نظر همه انحراف خوانده می‌شود، پدوفیلی یا گرایش به بچه‌های نابالغ است. من این‌جا نمی‌خواهم درباره‌ی پدوفیلی به صورت کلی صحبت کنم؛ که در توان‌ام نیست. اما اشاره به این انحراف و صنعت پردرامد پورنوگرافی غیرقانونی آن برای تذکر به دوستانی است که احتمالاً کل این قضیه – امکان وجود داشتن جاذبه‌ی جنسی به بچه- را نفی می‌کنند. و البته لازم است پیشاپیش از معلم‌های گرامی پوزش بخواهم. چرا که ممکن است برای خواننده این شائبه پیش بیاید که همه‌ی معلم‌ها درگیر این گرایش هستند. که واضح است این‌طور نیست.

از این رابطه در مدرسه پرگویی می‌شود. تقریباً در تمام مدرسه‌هایی که در آن‌ها معلمی کرده‌ام شاهد و فاعل گفت‌وگوهای زیادی درباره‌ی بدن بچه‌ها بوده‌ام. این پرگویی‌ها همه صورت شوخی هستند: فلان بچه امسال چه‌قدر خوب شده، آن یکی هنوز ریش درنیاورده، بهمان بچه چه‌قدر زود بزرگ شده و حجم زیادی از جوک‌ها و شوخی‌های اروتیک. در نگاه اول به نظر می‌رسد که این رابطه کاملاً کنترل می‌شود و در واقع چیزی به جز همین شوخی‌ها برای پر کردن ساعت‌های تفریح میان کلاس‌ها نیست. ولی دقیق‌تر که نگاه کنیم متوجه می‌شویم که این پرگویی به شکل کاملاً هوشمندانه‌ای سعی در پوشاندن حقیقت و فروکاهیدن آن به شوخی دارد. این شوخی‌ها گاهی آن‌قدر گسترده می‌شوند که به طور مثال در مدرسه‌ای شاهد بودم که ناظم‌ها هم جرأت می‌کردند وارد بازی شوند و به راحتی در حضور معلم‌ها درباره‌ی بدن بچه‌ها شوخی کنند. به نظر می‌رسد که شرکت در این گفتمان ثابت می‌کند که این قضیه در کنترل معلم است و چیزی به جز شوخی نیست.

ولی قضیه به همین سادگی نیست. یک بار یکی از معلم‌ها گفت که وقتی دست گردن یکی از بچه‌ها [که رابطه‌ی صمیمانه‌ای با او داشت] می‌اندازد، بعد از مدتی، احساس می‌کند که تحریک شده است؛ بعد از آن حس می‌کند که ادامه‌ی این حرکت گناه دارد و دست‌اش را می‌کشد. واکنش معلم‌هایی که این اعتراف را می‌شنیدند یک چیز بود. همه می‌خندیدند و سعی می‌کردند ماجرا را به شوخی بدل کنند. یکی پیدا شده بود که بازی را به هم بزند و جدی‌تر بگوید که این رابطه برای‌اش تحریک کننده است و کسی دوست نداشت این گزاره حالت جدی به خودش بگیرد.

این شوخی گرفتن یک فعالیت عمدی نیست. معلم‌های درگیر هیچ‌گاه قبول نمی‌کنند که چنین انحراف جنسی پیدا کرده‌اند. نه از سر ریاکاری، که قبول این قضیه برای خودشان هم سخت است. ولی دوستی به دوست دیگر SMS می‌زند که فلان فیلم را ببین. پسر خوشگلی در آن بازی می‌کند و او هم می‌بیند. یا ممکن است روزها درباره‌ی عکس فلان پسربچه در بیلبورد تبلیغاتی صحبت کنند. یا معلمی مجموعه‌ای غنی از فیلم و عکس پورنوی پسربچه داشته باشد. این گرایش هیچ‌گاه به رابطه‌ی جنسی مستقیم با بچه منجر نمی‌شود. چرا که این عمل برای معلم و فکر می‌کنم اکثر مردم دنیا کاری غیراخلاقی به حساب می‌آید. ولی آثار این گرایش در رفتار معلم‌ها مشهود است:

معلم‌ها شوخی‌های زبانی سکسی با بچه‌ها می‌کنند. شوخی‌هایی که در آن‌ها بچه‌ها به عنوان مفعول رابطه‌ی جنسی انگاشته می‌شوند. در اردویی در حضور معلم بین بچه‌های سوم راهنمایی بحث می‌شود که فلان دانش‌آموز شب پیش کدام‌یک از بچه‌ها بخوابد. معلم وارد شوخی می‌شود و بچه را پیش خودش می‌خواباند. صبح هم به بچه می‌گوید که خشتک شلوارت پاره شده. مگر دیشب چه خبر بوده. من نمی‌توانم این شوخی‌ها را، که متأسفانه کم هم نیستند، شوخی ساده بنامم. [البته آثار تربیتی این ادبیات بماند] چرا؟

چون اولاً خیلی وقت‌ها همراه رابطه‌های بدنی به ظاهر ساده هستند. [مثل رابطه‌ی دست‌ها که بالاتر از آن صحبت شد] ثانیاً بچه‌های هدف این شوخی‌ها [چه شوخی‌های زبانی و چه بدنی] بچه‌های زیبا هستند. یعنی بچه‌ای که معلم برای این رابطه انتخاب می‌کند. تقریباً تنها خصوصیت مشترک بچه‌هایی که هدف این شوخی‌ها قرار می‌گیرد زیبایی‌شان است. این گفتمان همیشه هم سکسی نیست. ممکن است شکل آن فلسفه بافتن و حرف زدن از سیاست و فوتبال و هر چیز دیگر باشد. ولی تفاوت‌اش با رابطه‌های دیگر معلم‌-دانش‌آموزی [که واضح است قصد منفی نشان دادن همه‌ی آن‌ها را ندارم] زیبایی بچه‌های انتخاب شده است. که فکر می‌کنم یک معیار عینی و خطاناپذیر باشد.

هدف من از این چند قسمت نشان دادن و روشن کردن اتفاق‌هایی بود که دیده بودم. و البته یک لایه تحلیل از علل و دلایل پدید آمدن‌شان. برای همین هم نوشته به یک مقاله شبیه نیست. من فعلاً -در حد توان‌ام- تعریف کرده‌ام که ماجرا از چه قرار است. قسمت اصلی کار که شامل آسیب‌شناسی و تشخیص رابطه‌های مضر و راه‌کارهای پیشنهادی برای کم‌تر کردن آن‌هاست باقی مانده است. که البته نیاز به کار و مطالعه و وقت بیش‌تر و همکاری احتمالی دوستان و علاقه‌مندان دارد. که امیدوارم در یک بازه‌ی چند ماهه به نتایج قابل ارائه‌ای برسد.

تمام

72 دیدگاه

دسته هستی-در-اینجا-با-دیگران